درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
  • ادیسون
  • ردیاب خودرو

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان جالب و آدرس mohsenk.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 85
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 101
بازدید ماه : 101
بازدید کل : 2458
تعداد مطالب : 76
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1



جالب




 

تولد ابن سینا:

 روز سوم ربیع الاول 370ه.ق( یا 360 ه.ق) مطابق با اول میزان ( مهرماه) روز جشن میوه بندان احمد که در بخارا دردربار امیر سامانی سمتی داشت جهت دیدن مادر و خواهرش ستاره به افشنه آمده بود در این سفر دوستش عبدالله که دردربار امیر سمت مافوقی احمد رانیز داشت همراهش بود. عبدالله برای مأموریتی به خرمیثن می رفت ولی به اصرار دوستش شب را در منزل آنان به سر برد.

 عبدالله که قبلاً سه بار ازدواج کرده بود در حال حاضر مجرد بود و به شدت مشتاق فرزند ذکور بود. آن شب او ستاره را دید و اورا دختر شایسته ای تشخیص داد و تصمیم گرفت که وی را از خانواده اش  خواستگاری کند ولی با توجه به آنچه که گفته شد بهتر دید که قبل ازخواستگاری استخاره کند. در استخاره آیه ای گشوده شد که به او نوید داشتن پسری پاکیزه را می داد: « قال: انما أنا رسول ربک لاهب لک غلاماً زکیاً»  سوره مریم آیه 19

لذاعبدالله اطمینان قلبی پیدا کرد و ستاره را خواستگاری نمود  و پس از عقد او را به خرمیثن محل اشتغال خود برد.

 پس ازمدتی ستاره باردار شد و عبدالله به سبب ایمانی که به قرآن داشت و با یادآوری استخاره ای که کرده بود یقین داشت که دارای فرزند پسری خواهد شد. ولی در سفری که به بخارا داشت از استادش که دانشمندی با تقوا بود خواهش کرد که او نیز استخاره ای کند و در این استخاره:« ان الله لا یخفی علیه شیء فی الارض و لا فی السماء( سوره عمران آیه 5)» باز شد که استاد چنین تفسیر کرد: خداوند به تو فرزندی عطا خواهد کرد که یا یکی از مردان راه خدا خواهد شد که از عالم غیب نو رمعرفت بر قلبش خواهد تابید و به تمامی اسرار کائنات واقف خواهد شد یا دانشمدی آنچنان بزرگ که به کمک علوم بشری اسرار همه چیز راکشف خواهد کرد و به هر حال از بزرگان در جه اول عرفان یا علم خواهد شد.

عبدالله با توجه به شرایط زمان و نیز اعتقادات خود میل نداشت فرزندش عارف شود و مصمم بود که مسیر علم را برای فرزندش هموار سازد.

 وقتی زمان وضع حمل ستاره فرا رسید عبدالله علیرغم وجود چندین  قابله در خرمیثن به بخارا رفت و ریحانه را که زنی متقی و پاکیزه و نظیف بود و از قابله های دربار سامانی بود از بخارا به خرمیثن آورد تا به وضع حمل همسرش کمک کند زیرا ریحانه از جمله قابله هایی بود که هیچیک از مادرانی که توسط او وضع حمل شده بودند و نیز فرزندانشان دچار بیماری یا مرگ ناشی از زایمان نشده بودند در صورتی که در مورد قابله های دیگر به کرات این اتفاق روی می داد این امر در درجه اول ناشی از ایمان، تقوی و پاکی نیت او بود و نیز به دلیل پاکیزگی او بود که هرگز بدون حمام کردن و شستشوی کامل دستها اقدام به وضع حمل مادران نمی کرد. و بالاخره خداوند پسری از بطن ستاره به عبدالله عنایت فرمود که پدر نام او را حسین نهاد و این کودک کسی نبود جز آن پزشک و فیلسوف و شهره آفاق یعنی ابوعلی سینا و اینگونه بود که آن مرد بزرگ پا به هستی نهاد.

 تولد ابوعلی سینا را عده ای در سال 371 ه.ق در  افشنه و عده ای 363 ه.ق در خرمیثن می دانند.

تعلیم و تربیت ابن سینا

همانگونه که قبلاً گفته شد عبدالله میل داشت فرزندش در مسیر علم  پیش رود لذا بطورجدی به تعلیم او همت گماشت.

 از آنجا که هوش سرشار حسین از همان ماهها و سالهای اول زندگی به شکلی حیرت آور مشهود بود پدر بخوبی دریافته بود که فرزندش قادر به یادگیری علوم آن عصر در سنین پائین خواهد بود.

گفتنی است که هوش و استعداد سرشار حسین در کودکی باعث شده بود که عده ای مواردی را به او نسبت دهند که بیتشر به افسانه  می ماند که در بخشهای بعدی به آنها اشاره خواهد شد.

 عبدالله با توجه به این ویژگی فرزند دو مرحله آموزشی را درنظر گرفت.

 مرحله اول: آموزش آن دسته از علوم که نیاز به درک و استنباط عمیق نداشته و صرفاً محفوظات و یا یادگیری هستند. و فرزند در سنین پائین قادر به فراگیری آنها خواهد بود( منقول)

مرحله دوم: آموزش آن دسته علوم که نیاز به درک و تجزیه و تحلیل عمیق داشته و باید پس از فراگیری دروس قبلی و رشد ذهنی لازم وارد این مرحله شود.(معقول)

 

آموزش فرزند توسط پدر:

پدر در به اجرا گذاشتن تعلیم و تربیت حسین قدم اول آموزش را به خود اختصاص داد.

 زیرا عبدالله در تاریخ و ادب و نحو و قرآن شناسی مردی فاضل بود و از آنجا که این علوم  از دسته اول محسوب می شدند لذا خود آموزش فرزند را در این درس به عهده گرفت.

 استعداد حسین در آموزش دروس بگونه ای بود که  با یک بار شنیدن بدون کم و کاست آنها را به حافظه می سپرد و در هر زمان بدون لحظه ای مکث آنها را بخاطر آورده و بیان می کرد از جمله اینکه:

 در یکی از جلسات علمی که با حضور علما و فضلا درمنزل عبدالله برگزار شده بود حسین پنج ساله نیز حضور داشت. حاضرین در مجلس در مورد وقایع صدر اسلام و چنگهای پیامبر بحث و گفتگو می کردند که  صحبت از جنگ احد شد و  گوینده         نمی دانست که فرمانده سپاه اسلام در جنگ احد که بود ، عبدالله پیشنهاد کرد که اگر موافقند حسین نام آن فرمانده را بگوید. حاضرین موافقت کردند و حسین نه تنها نام آن فرمانده ابوسفیان را گفت بلکه به دلیل سئوالات مختلف آنان شروع به بیان وقایع صدر اسلام و جنگ های پیامبر کرد. حسین با آنچنان دقت و تسلطی سخن می گفت که همه دچا ر بهت و حیرت شده بودند بگونه ای که هر یک از آنان ضمن صحبت حسین سئوالاتی از او می کردند و او بدون اینکه دجار انحراف از مسئله شود و یا تمرکز ذهنی خود را از دست بدهد بلافاصله و بدون هیچ مکث و تأملی پاسخ می گفت و به ادامه سخن می پرداخت. البته در ابتدا سئوالات جهت آزمایش آن کودک بود ولی کم کم موضوع تغییر کرد و همه مشتاق بودند که آنچه را تا آن زمان بخوبی نمی دانستند و یا تردید داشتند از او بپرسند.

 سئوالات بقدری ریز و انحرافی بود که با وجود علم حاضرین به هوش و ذکاوت حسین با شنیدن پاسخ ها دچا رحیرت و شگفتی غیرقابل وصفی شده بودند و با همه محک هایی که ضمن صحبت از آن کودک داشتند در پایان نیز سئوالاتی در مورد موضوعات دیگر بعمل آوردند تا به میزان اطلاعات او در زمینه های دیگر پی ببرند. و حسین به شکلی غیرقابل باور به همه سئوالات جواب داد  توضیح اینکه با توجه به حضور علما و فضلای متعدد و صاحب نظر درجلسه حصول اطمینان از صحت و سقم پاسخ های حسین کار مشکلی نبود.

 

 تحصیلات رسمی ابن سینا :

تحصیل ترتیل و تجوید در بخارا

 عبدالله پس از اتمام دروس تاریخ، ادب، و نحو و قرآن که خود عهده دار تعلیم آنها به فرزندش بود وی را جهت ادامه تحصیل ا زخرمیثن به بخارا برد اولین معلم ابن سینادر بخارا ابوالعلای معری شاعر نابینای عرب معروف به  سرخسی بود. معری در آن زمان شهرتی نداشت و لی بعدها در زمره مشاهیر قرار گرفت. تخصص او در تجوید و ترتیل بود و نیز اهل ادب هم بود.

 ابن سینا ترتیل را که عبارت بود از خواندن با طمأنینه و وقا رسوره های قرآن ونیز تجوید را ک عبارت بود از رعایت وقف ها در پایان آیه ها و یا وقف نکردن در آنها نزد استاد مذکور به پایان رسانید و به این ترتیب بخشی از آموزشهای منقول ابن سینا پایان یافت و پدر جهت گذراندن مراحل دیگر فرزند را نزد استاد دیگری برد.

تحصیل علوم ریاضی

عبدالله فرزند را جهت آموزش ریاضیات( جبر، مقابله و حساب) نزد استاد دیگری در بخارا برد به نام محمود مساح. علوم ریاضی فوق جزء علوم منقول محسوب می شد زیرا اعتقاد داشتند که در این دروس قواعدی آموخته شده و بکار می روند لذا نیاز به قدرت درک عمیق ندارند و در آن سن ابن سینای  کوچک البته با توجه به ویژگیهای خود می توانست این علوم را فرا گیرد. ولی سایر شاخه های ریاضی و یا فلسفه و حکمت جزء علوم معقول محسوب می شد و فراگیری آن نیازمند این بود که شاگرد علوم منقول را فرا گیرد و مغز به درجه ای از تکامل برسد که او را قادر به درک بیان استاد گرداند.

 محمود مساح از شخصیت های قابل توجه علمی بخارا در قرن چهارم(ه.ق) بشمار می آمد او از عشاق علم بود و آن را بدون چشمداشت مادی و حتی معنوی و فقط بخاطر علم می آموخت.

 ابن سینا نزد استاد مذکور علاوه بر علوم فوق هندسه مقدماتی را نیز آموخت ولی مباحث دیگر از جمله مثلثات که نیازمند اندیشیدن عمیق تری است به او آموزش داده نشد و به وقت دیگری موکول شد.

 عبدالله به آموزش فرزند نزد محمود مساح پایان داد و این تنها به دلیل پایان بخشی از ریاضیات نبوده و علت دیگری نیز داشته است و آن اینکه عبدالله متوجه شده بود که محمود مساح که معلمی زاهد و با تقوی  که و در عین حال عرفانی است با تلقینات خود ابن سینا را به طرف عرفان سوق می دهد تا آنجا فرزندش حتی از خوردن خودداری می کرد و قصد تمرین ریاضت داشت و این آن چیزی نبود که عبدالله در نظر داشت.

 

 تحصیل فقه در بخارا

ابن سینا پس از اتمام درس در مکتب محمود مساح به مدرس دیگری به نام اسماعیل زاهد سپرده شد. اسماعیل زاهد از دانشمدان بسیارمحترم بخارا بود و مدتی نیز در کشورهای اسلامی مغرب از جمله اسپانیا به سربرده بود و از نظریه های دانشمندان آن مناطق در علوم مختلف بهره گرفته بود لذا وجود او در بخارا برای مشتاقان علم بسیار مغتنم بود.

 ابن سینا نزد اسماعیل زاهد به تحصیل فقه پرداخت درس فقه دراحکام،  از علوم منقول ولی دراستنباط از علوم معقول محسوب می گردید. و چون ابن سینا از نظر سن و استعداد در شرایطی بود که می توانست فقه را بیاموزد و حتی در بخش استنباط نیز از توانایی ذهنی لازم جهت درک و فتوی و قضاوت برخودار بود اسماعیل زاهد او را به شاگردی پذیرفت.

 درمدتی که ابن سینا نزد آن استاد مشغول تحصیل فقه بود عشق به طب دراو برانگیخته شد و چه بسا اگر شاگرد این استاد نبود چنین عشقی دراو ظاهر نمی شد.

 اسماعیل زاهد طبیب نبود و لی در کشو رهای اسلامی مغرب با چندتن از پزشکان مخصوصاً ابوالقاسم زهراوی آشنا شده بود. ابوالقاسم زهراوی از جراحان معروف مصر بشمار می آمد و اسماعیل زاهد با  صحبت هایی که در مورد وی می کرد ابن سینا را تحت تأثیر قرار داده و اورا مشتاق تخصیل پزشکی کرد.

 از جمله مواردی که استاد درمورد جراح مصری مذکور گفته بود این بود که می گفت زمانی که من با زهراوی آشنا شدم او پزشک جوانی بود که د رحال نوشتن کتابی در جراحی بود و خود او شخصاً اشکال قسمتهایی از بدن را که مربوط به موضوع بود ترسیم می  کرد و این کاری بود که تا آن تاریخ در هیچ کتاب جراحی دیده نشده بود.

در اینجا بد نیست که اشاره ای به یکی از نظریه های زهراوی در زمینه جراحی داشته باشیم.

 از نظریه های  مهم این جراح جوان نظر پیوند عضوی از فردی به فرد دیگر است البته نه اعضاء اصلی بدن . این نظر نشان می دهد که جراح جوان حدود 1000 سال از زمان خود جلوتر بود با این تفاوت که دانشمندان حاضر با پیوند اعضاء داخلی نیز موافقند.

 علت مخالفت زهراوی با پیوند اعضاء اصلی این بود که اعتقاد داشت که چون افراداز نظر مزاجی و خلطی متفاوتند لذا نمی توان عضو هر کسی را به هر کسی دیگری پیوند زد مگر اینکه از نظر خلطی یکسان باشند که در آن صورت احتمال موفقیت در پیوند وجود خواهد داشت و امروزه ما می بینیم که باوجود پیشرفتهای شایان درپیوند اعضاء اصلی هنوز پیوند اعضاء بخوبی جواب نداده و حتی در مورد پیوند کلیه که در سالهای اخیر به موفقیت های بیشتری رسیده نیز به سادگی نمی توان کلیه کسی را  به کس دیگری داد و دیده شده  که حتی با وجود فراهم بودن شرایط لازم بدن فرد از پذیرفتن آن خودداری کرده پس می بینیم که هنوز دلیل مخالفت زهراوی از اعتبار علمی لازم برخودار است.

 

تحصیل منطق ، نجوم و هندسه اقلیدس

سومین معلم ابن سینا در بخارا ابوعبدالله ناتلی بود که نزد وی  به تحصیل منطق و نجوم و هندسه اقلیدس پرداخت ابوعبدالله ناتلی  ضمن اینکه متخصص و دانشمند ریاضی بود ه ذوق عرفانی و کراماتی نیز داشته است و از جمله اینکه علی رغم میل خود و به اصرار ابن سینا مرگ این سنیا را در یک روز جمعه در سن 63 سالگی یا 64 سالگی پیش بینی کرده بود که همینطورنیز شد.

اولین درس منطق که ابن سینا ازابوعبدالله ناتلی گرفت مربوط به دلیل عام و خاص بود وقتی درس خاتمه یافت این سینا د رمقابل سئوال استاد که پرسید  آیا فهمیدی چه گفتم؟ سکوت کرد استاد پرسید چرا جواب نمی دهی؟ ابن سینا گفت چون تفاوت بین دلیل عام و خاص در نظر من تفاوت ممیز و مشخص کننده ای نیست.

 پاسخ ابن سینا سبب حیرت استاد و موجب بحث آن دو شد تا آنجا که ابن سینا با فهم و استدلال دلیل عام و خاص را در آن کتاب منطق رد کرد.

 عبدالله ناتلی پس از آن درس نزد پدر ابن سینا رفت و گفت که پسرت درمنطق بقدری نیرومند است که من توانایی آموختن چیزی را به او ندارم این پسر دارای استعدادی مافوق عادی است و هرقدر برای او هزینه کنی سزاوار است.

 از آن به بعد ابوعلی منطق را خود می خواند و هرکجا که لازم می شد با استاد به مباحثه می پرداخت ولی نجوم و هندسه را نزد او به اتمام رسانید. دراین دروس نیز فراتر از سن خود بود بطوریکه با وجود خردسالی گرفتن خورشید و ماه را تا پنجاه سال بعد پیشگویی کرد و لی دنباله نجوم را نگرفت زیرا نمی خواست یک منجم با مفهوم و وظایف آن دوره بشود و از دلایل دیگر اینکه او تمایل زیاد به تحصیل طب پیدا کرده بود و می خواست تحصیلات خود را در آن رشته متمرکز کند.

 

یادداشت های کوتاه

مدارج و ملیت ابوعلی سینا

ابوعلی سینا علاوه بر پزشکی در فلسفه، سیاست، ریاضی، نجوم، فیزیک و ادب نیز از قدرت و توان علمی بالایی برخوردار بوده و نیز زمین شناسی و گیاه شناسی را خوب می دانسته و با موسیقی آشنایی داشته .

از نظریه های مهم ابوعلی در زمینه غیر پزشکی می توان به اظهارات او در مورد اتم ودفع و جذب بین آنها اشاره کرد و نیز او اولین کسی بود که به بارش دائمی ذرات نورانی فراوان از آسمان به زمین اشاره کرد. و با این گفته خود را د رمعرض اتهاماتی قرارداد و از جمله اینکه عده ای می گفتند این سخن ازتلقینات شراب است و یا اینکه او را خیالباف نامیدند و ....

مدت نهصد سال ابن سینا در مظان اتهام قرار گرفت تا اینکه رفته رفته معلوم شد که نظریه ابن سینا بی اساس نبوده و عاقبت در اثر تحقیقات دانشمندان و بخصوص دانشمندان فرانسوی مسلم شد که آنچه ابن سینا می گفته ذراتی هستند که امروزه آنها را اشعه کیهانی یا اشعه سپهری می خوانند پس می بینیم که مدارج دیگر ابن سینا کمتر از پزشکی او نیستند.

از نظر ملیت اعراب بخاطر کتب عربی ابن سینا او را عرب می دانند و افغانها به دلیل اینکه پدرش اهل بلخ بوده او را افغانی می دانند ولی بدون هیچ شکلی ابن سینا ایرانی و دانشمندی است از خراسان بزرگ و منطقه ای که در آن روزگار به تمامی قلمرو ایران بزرگ بوده است.

 

القاب ابن سینا

القابی که در قرن چهارم(ه.ق) به افراد داده می شد برخلاف امروز بی دلیل و به رایگان نبوده بلکه براساس  لیاقت و شایستگی به آن افتخار نایل می شدند. از القاب ابن سینا که هر یک به مناسبتی از طرف اشخاص  بر جسته به او اعطا شده عبارتند از:

 حجةالحق، شرف الملک، امام الحکماء، رئیس العقلا، و شیخ الرئیس

 

هوش و ذکاوت

هوش و ذکاوت ابن سینا از همان کودکی عجیب و حیرت انگیز بوده تا آنجا که معلمانش با وجود کودکی او و علیرغم مقام علمی خود پس از مدتی تعلیم از ادامه کار بازمانده و اظهار می کردند که وی توانمندتراز آن است که آنها بتوانند پاسخ سئوالات و ایراداتش را بدهند. در نبوغ او همین بس که علمایی که درعلم عمری گذاشته و مو سپید کرده بودند در جلسات درس سینای 16 ساله به آموختن می نشستند.

 هوش و استعداد خارق العاده ابن سینا سبب شده بود که چیزهایی را به ا و نسبت دهند که  بیشتر به افسانه می ماند.

 ازجمله اینکه می گفتند او در دو ماهگی در گهواره ارجوزه ابن الفرائقی را می خوانده  یا اینکه در دوسالگی معلقات را از بر می خوانده.

 ارجوزه:

 د راصطلاح دانشمندان آن عصر عبارت بود از ابیاتی که جهت بیان یک علم باختصار سروده می شد و شامل  تمامی نکات مهم آن علم بود مانند ارجوزه خود ابن سینا که درباره علم طب در 1026 بیت به زبان عربی توسط خود او سروده شده بود. ارجوزه ابن الفرائقی ابیاتی بود به عربی در اتم شناسی که خلاصه ای بود از شش جلد کتاب.

 

 معلقات:

معلقات عبارت  بود از هفت قطعه شعر که به قصیده و غزل توسط هفت شاعر عرب قبل از اسلام سروده شده بود و آیت زبان عرب قبل از نزول  قرآن محسوب می شد که گرچه تحت الشعاع قرار گرقت ولی بین فضلا  به فراموشی سپرده نشد و ادعای فضل بدون از بر بودن معلقات امری غیر قابل قبول به شمار می آمد که مسلماً ابوعلی معلقات رااز پدر فاضل خود آموخته بوده ولی اینکه در دو سالگی از بر بود ه باشد باورش مشکل است!

 قدرت تشخیص و درمان:

ابن سینادر موادر گوناگون از جمله بیماریهای نوح بن منصور سامانی در بخارا، بیماری مالیخولیایی مجدالدوله دیلمی در ری و  قولنج شمس الدوله در همدان که هر یک درزمان خود از طرف پزشکان مشهور شهر غیرقابل علاج شناخته شده بود به شکلی اعجاب انگیز آنها را درمان و نبوغش را به اثبات رسانده بود.

 

آثارابن سینا:

آثارابن سینا بالغ بر سی نوشته از کتب سنگین تا رسالات در زمینه های مختلف علوم     می باشد که به چند مورد اشاره می شود:

القانون فی الطب(قانون): این کتاب درواقع یک دایرة المعارف پزشکی شامل پنج بخش مفصل است که دو فصل آن در مورد ادویه مفرده و ادویه مرکبه است این کتاب حداقل سی بار در اروپا تجدید چاپ شده است.

 شفا: دور کاملی است د رمنطق و فلسفه

نجات: در فلسفه

ارصاد: در نجوم

قولنج: در پزشکی

ادویه قلبیه: در پزشکی

 

 

 پایان یک زندگی پربار

درگذشت ابن سینا

در مورد در گذشت ابن سینا دو روایت وجود دارد. عده ای معتقدند که او در اواخر عمر مورد خشم علاء الدوله دیلمی قرار گرفت و در غل و زنجیر در زندان در گذشت. عده ای دیگر معتقدند که ابوعلی سینا سالهای متمادی دچار قولنج بود ولی  از آنجا که همیشه اظهار می کرد کیفیت زندگی بر کمیت آن ترجیح دارد در مداوای خود کوتاهی می کرد و بالاخره با همان بیماری درگذشت.

تولد او را نیز عده ای 371 ، برخی 373 و گروهی 363 و مرگ او را  در 427(ه.ق) و سن او را 63 یا 64 می دانند. که البته روایت ها  حتی در مقایسه با سالهای ذکرشده نیز متناقض هستند.

 

 آرامگاه ابن سینا:

آرامگاه ابن سنیا در شهر همدان واقع در غرب ایران است و سالها این دو بیتی روی سنگ قبرش دیده می شد:

حجت الحق ابوعلی سینا

در شعج آمد از عدم بوجود

در شصا کرد کسب کل علوم

د رتکز گفت این جهان بدرود

 

                                            ج       ع       ش

شعج به حروف ابجد= 373       3+ 70 +300

                                            ا     ص  

شصا//   //        //= 391        1+ 90+ 300

                                           ز    ک     ت

 تکز//    //           //= 427     7+ 20+400

 

 



چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:ابن سینا زندگی نامه, :: 14:38 ::  نويسنده : MOHSEN

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد